سهراب سپهری
روشن شب
روشن است آتش درون شب
وز پس دودش
طرحی از ویرانه های دور
گر به گوش اید صدایی خشک
استخوان مرده می لغزد درون گور
دیرگاهی ماند اجاقم سرد
و چراغم بی نصیب از نور
خواب درمان را به راهی برد
بی صدا آمد کسی از در
در سیاهی آتشی افروخت
بی خبر اما
که نگاهی درتماشا سوخت
گرچه می دانم که چشمی راه دارد به افسون شب
لیک می بینم ز روزن های خوابی خوش
آتشی روشن درون شب
09119598910 www.akerdweb.loxblog.com www.sms54.loxblog Com and www.ghazaei.loxblog .com
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:شعر ها,
ارسال توسط حسام الدین نجفی اکردی
آخرین مطالب